فلسفۀ افلاطون

موضوع آزاد

فلسفۀ افلاطون

 

این دربارة رياضيات، رابطة ميان مثل

و اشياي رياضي، افلاطون گرايي در رياضيات و نظر افلاطون

دربارة اين  "جهان ازچه ساخته شده است" مي پردازد.

مفهوم دنياي مثل

افلاطون، فيلسوف قديمي يونان، ٤٢٧ سال قبل ازميلاد در يک

خانوادة سرشناس آتني ديده به جهان گشود. در ايام جواني شور

سياست در سرداشت؛ اما به زودي به واسطة برخورد با حکومتي آه

استادش سقراط را به قتل رساند سرخورده شد. افلاطون آادمي

خود را در ٣٨٤ قبل ازميلاد بنياد گذارد. تحت رهبري و هدايت او

اين مؤسسة آتني به مرآزي براي پژوهش در رياضيات، علوم و

سياست مبدل شد. سهم افلاطون در اين پژوهشها ارائة گفتگوها و

محاوراتي بود آه به تمام قلمرو دانش بشري مربوط مي شد. وي

حدود سال ٣٤٧ قبل از ميلاد دارفاني را وداع گفت.

سقراط معتقد به عقل فطري بود که فرد با سود جستن از آن و به

کمک عقل با راه يابي به درون خويشتن مي توانست به واقعيت

مکنون در محسوسات پي ببرد. اما افلاطون معتقد بود آه واقعيت

بايد چيزي دريك جهان ايده آلي باشد، نه لزوماً درخود اشياء؛ و

به همين خاطر به زعم وي فلسفه از تلاش براي ارتقاء از علم

پديده ها يا نمودها، به جوهره يا واقعيتها تشكيل شده است.

افلاطون، جهان را به دو قسمت متمايز تقسيم مي آرد. اول جهان

محسوسات آه چون با حواس ناقص ما شناسايي مي شود، جزيي و

تقريبي است؛ جهاني آه درآن همه چيز مي آيند و مي روند، اما

هيچ وقت واقعاً وجود ندارند. دوم جهاني قابل فهم و معقول که

عالم مثال ناميده مي شود. براي افلاطون مثال يا صورت، واقعيت

غايي غير قابل تغيير، مستقل از ذهن و آاملاً مجردي تلقي مي شد که

فقط قابل درك با عقل است نه با قواي حسي. به علاوه هر چيزي

در دنياي قابل مشاهده، فقط نسخه اي ناقص و انعكاس يا تقريبي

از يك حقيقت اصلي (مثال) است. نمونه هاي زيادي از مثل مي

توان يافت، مثلاً اسبها موجوديت خود را از "اسب" مي گيرند و ما

آﻧﻬا را به عنوان اسبها تلقي مي آنيم، زيرا آﻧﻬا در صورت

اسب موجود هستند.

 



+نوشته شده در سه شنبه 11 فروردين 1394برچسب:فلسفه ی افلاطون,ساعت15:11توسط AbolfazlMousavi |